نامه محرمانه استاد رام الله به رهبر جمهوری اسلامی
یک بار دیگر طی اقدامی غیرقانونی در تاریخ ۲۵ دی ماه ۱۳۸۷، استاد ایلیا رام الله و چند تن از اعضای جمعیت دویست هزار نفره ال یاسین ً بدون حکم قضایی و باز هم بدون ارائه دلایل روشن و اتهامات قابل اثبات توسط دایره مذاهب دستگیر شدند.
پس از اولین دستگیری[۱] و بعد از سپری شدن ماهها زندان انفرادی استاد ایلیا رام الله- که به دلیل نبود مدارک کافی به آزادی با قید وثیقه سه میلیارد ریالی منجر شد- و بعداز اِعمال حقه بازانه ترین و ناجوانمردانه ترین روشهای تخریب شخصیت و ترور روانی علیه وی، بعد از بکارگیری انواع روشهای جعل، سندسازی و مونتاژ، بعد از بدترین و شدیدترین فحاشیها و تحقیرها و توهینها، دهها هزار تن از شاگردان و دوستداران در تردید و بدبینی فرو رفتند و خود را در توطئهای پیچیده یافتند که توسط دایره مذاهب وزارت اطلاعات طراحی و اجرا شده است. عمق این فاجعه را میتوان به سادگی با نگاهی به بیش از چهار هزار وبلاگ و سایت اینترنتی (که بلافاصله بعد از وبلاگ اهانت آمیز دایره مذاهب بوجود آمدند)، به دهها کتابی که در ارتباط با استاد نوشته شده، به تشکیل دهها مرکز حمایتی در ایران، آمریکا، کانادا و اروپا، به شدت گرفتن فعالیت شاگردان استاد در شبکههای ماهوارهای، به ضبط هزاران قطعه فیلم در حمایت از ایشان، و به چرخش نگاه اکثریت شاگردان به غرب و آمریکا، دریافت. اما اقدام اخیر حاکی از آن است که همچنان دایره مذاهب در غفلت مسئولین ارشد نظام اسلامی و با استفاده از روش توجیه سازی و جعل واقعیت، هزاران تیشه بر ریشه اسلام و نظام اسلامی زده و میزند.
بعد از اولین دستگیری و برخورد آشکار، از طرف استاد ایلیا رام الله و نمایندگان جمعیت ال یاسین نامههای متعددی برای رهبر انقلاب، آیت الله خامنهای ارسال شد اما پس از ماهها پیگیری و انتظار اعضای جمعیت برای اجرای عدالت و پاسخ به تظلم خواهی، شاهد تکرار این اقدام جنون آمیز و ظالمانه دایره مذاهب بودیم، لذا بر آن شدیم تا صدای عدالت خواهیمان را رساتر به گوش جهانیان برسانیم. در همین راستا و به عنوان اولین گام یکی از نامههای محرمانهای که چهار ماه پیش از دستگیری مجدد، از طرف استاد رام الله برای رهبری ارسال شد را منتشر مینماییم.
جمعی از شاگردان و دوستداران استاد ایلیا
۲۷/۱۰/۱۳۸۷
بسم الله الرحمن الرحیم
نامه محرمانه استاد رام الله به رهبری
چهار ماه قبل از دستگیری مجدد توسط دایره مذاهب
سلام علیکم. در شناسنامه ثبت احوال اسمم پیمان فتاحی است و مردم مرا به نام الیاس یا ایلیا رام الله میشناسند. خودم هم به همین نام خودم را میشناسم. مرا نزدیک به شش ماه در زندان ۲۰۹ به دور از چشم زندانبانان تحت پیچیده ترین، مخوف ترین و عجیب ترین شکنجهها قرار دادند و برای نجات شاگردانم و همسرم و خانوادهام از مرگ و از حبسهای سنگین، در شدیدترین شکنجههای شبانه روزی، پیوسته خواستند که گذشتهٔ خود را و هزاران کار و محصولات گذشته را انکار کنم، و دربارهٔ نیاتم، مسائل مالی و اخلاقی چیزی را بگویم که بازجویان میخواستند. همزمان با خونریزیهای شدید و بالا آوردن خون که بیش از پنج ماه طول کشید و آنها اصرار داشتند که آن را مخفی کنم، از طرف شما، از طرف حاکمیت اسلامی، از طرف ولی امر مسلمین به من گفتند که باید فیلمی ضبط کنی و متن فیلم را بارها به من دیکته کردند و ماکت آزمایشی میخواستند که اجرا نشد. گفتند بگو این اشتباه بوده که من مردم را به اسلام و قرآن دعوت کردهام چون دین آنها به کنترل من در می آمده. گفتند برای روحانیت پیغامهایت را بده و اینطور و آنطور بگو. بارها تأکید کردند که این فیلم چک سفید تو به نظام اسلامی و به حاکمیت اسلامی است. حکومت اسلامی و حاکمیت اسلامی این را از تو خواسته و این قفلی است که کلید آن در دست ولی امر مسلمین است. و این حرفها از همان زمان تا امروز ماههاست که در بین مردم و در سایتهای اینترنتی مطرح میشود. من باید مینوشتم که شکایتی ندارم و رفتار آنها خوب بوده و در مکالمات تلفنی با همسرم یا با نگهبانان باید چیزی را میگفتم و ضبط میشد که موافق برنامه آنها باشد. طبق جملات کلیدی ای که دادهاند باید در برخورد با مسئولین ارشد حکومت اسلامی بگویم هدفم مقدس بوده و نیاتم خوب بوده اما روشم اشتباه بوده و فکر می کردهام که هدف، وسیله را توجیه میکند. باید به دروغ به مردم بگویم دروغ گفتهام و انحراف داشتهام. اما در طول شش ماه شکنجه و برخلاف دهها بار تأکید بنده نتوانستند حتی یک دروغ، حتی یک دروغ یا خلاف قانون یا خلاف شرع از گذشتهٔ بنده بیرون بیاورند و گفتهاند باید در سالهای آینده خودم این مسئله را کشف کنم. تحت شدیدترین شکنجهها باید در سلول انفرادی بر کتاب خودم نقد مینوشتم و از کتاب دشمنانم بصورت مکتوب تجلیل میکردم. بازی با فیلمها و عکسهای خصوصی و خانوادگی و توهین به همسر و نزدیکانم از ابتدایی ترین شکنجههای روانی بود. صدها صفحه، روز و شب از من بازجویی گرفتند و میگفتند که ما فقط چند جملهای از این چند صد صفحه را به بالاترها نشان میدهیم که میخواهیم. به زور باید برگههایی را امضا میکردم که نباید متن آنها را میدیدم و اگر امضاء نمیکردم شاگردانم و همسر و فرزندم طبق تجربه در خطرات جدی و شدید قرار میگرفتند. میگفتند ما استادان صحنه سازی و مونتاژ هستیم و به این افتخار میکردند.
روزها و شبها تحت شکنجه بودم تا بگویم علم لدنی ندارم، نعوذ بالله خدا، پیامبر و امام نیستم. در حالی که ردّ این توهمات را بیش از بیست سال است که به مردم گفته بودم. طبق درخواست آنها که خود را در همهٔ آن ماهها حکومت معرفی میکردند، من باید به مردم بگویم شیطان هستم، شیاد هستم، با قدرت شیطانی کارهای خارق العاده میکنم و ساحر و دیوانه هستم. از من به نام اسلام و حکومت اسلامی خواستند سجده کنم و پای بازجویانی که خود را قطب الاقطاب میخواندند، ببوسم. باید میگفتم اخباری که درباره آینده، درباره جنگ سی و سه روزهٔ حزب الله، زلزله بم و زلزلههای دیگر، یازده سپتامبر و بقیه وقایع را که از ماهها و سالهای قبل به مردم گفتهام و در نشریات تفکر متعالی، حرکت دهندگان، علوم باطنی و دیگر نشریات منتشر شده، شیطان به من گفته یا خارجیها خبر دادهاند.
من باید دربارهٔ خصوصی ترین مسائل زندگی مردم مخصوصاً مسائل جنسی آنها جواب میدادم. دو اسم را گفتند و اصرار داشتند که با آنها ارتباط نامشروع داشتهام. اما چند روز بعد گفتند آن دو اسم اصلاً وجود خارجی نداشتهاند و تو به ما دروغ گفتهای. در طول شش ماه بیش از بیست و پنج مرتبه گفتند که ما قبول داریم که تو دهها هزار نفر را از بی خدایی نجات دادهای اما آنها را از دریا نجات دادهای و در بیابان رها کردهای. گفتند می دانیم نیات تو خدایی بوده اما وظیفهٔ ما این است که همه چیز را با بدبینی محض و طبق استعلامهایی که قبلاَ دادهایم تفسیر کنیم و تفاسیر خود را به بالا منتقل نماییم. تو باید اعتراف کنی که میخواستی در آینده بگویی مسیح هستی و همه چیز خود را مثل مسیح و لوتر شبیه سازی کردهای. گفتند باید کیانوری و احسان طبری را الگوی خودت قرار دهی و توبه کنی. گفتند توبه کن تا اتهام الحاد و بدعت از تو و همه شاگردانت کنار برود. گفتم توبه از چه؟ گفتند مهم نیست از چه. بالاخره در زندگی ات هیچ گناهی نکردهای؟ از هر چیزی. فرقی نمیکند. گفتند بگو سوء استفاده کردهام و قصدم نفسانیات و شیادی بوده است. گفتم اگر یک سوء استفاده یا خطای قانونی نشان دادید، هزار برابر آن را میپذیرم. گفتند بالاخره یک روزی خودت میفهمی. یکی از بازجویان در روز تولد امیر مومنان علی (ع) آمد و ضمن حلال خواهی گفت مسئله این است که ما هیچ جرمی از تو نداریم اگر تو خودت یک جرمی بگویی که در گذشته مرتکب شده باشی، هر چه که باشد، قسم جلاله خورد که همه چیز حل میشود. او گفت من خودم مشکوک هستم که چرا به ما گفتهاند تو را نگه داریم و خودم در این باره تحقیق کردهام.
در همه جا و با همهٔ روشهای ممکن مرا تخریب و بی آبرو کردند و گفتهاند اگر دفاع کنی، یعنی بر علیه حکومت اسلامی بلند شدهای. من برای زنده ماندن همه دوستانم، برای جلوگیری از زندان همه آنها و برای زندگی کردن آنها طبق درخواستی که به قول آنها کل حکومت اسلامی از من دارد باید:
برعلیه خودم و اندیشههایم به سرعت کتابی بنویسم و منتشر کنم. بگویم سخنرانیها و درسهای این پانزده بیست سال را دیگران برایم تهیه کردهاند و دهها کتابم را خودم ننوشتهام. نباید با شاگردانم ارتباط داشته باشم. باید بگویم نیت من خدا و کار خدا و خدمت به خدا نبوده بلکه نفسانیات بوده. باید بگویم مسائل اخلاقی و مالی داشتهام در حالی که آنها بارها به من گفتند ما مطمئن هستیم که تو مسئلهای نداشتهای اما باید به بالاترها جواب قانع کننده بدهیم. من باید بگویم همهٔ فیلمهای مستندی که از مردم ضبط شده، هزاران تجربهای که آنها داشتهاند و هزاران رویایی که دیدهاند توهم بوده. مأموریتی که آنرا از جانب شما به من اعلام کردهاند بطور خلاصه این است:
حکومت اسلامی از تو میخواهد که کاری کنی مردم درباره ات تردید کنند و بدبین شوند. کاری کنی که شاگردانت انکارت کنند. به هر گروه از مردم جملاتی را بگو که ما نوشتهایم.
بارها گفتند ما همهٔ مسئولین را توجیه کردهایم. کلید مغز مسئولین دست ماست و هر طور که بچرخانیم میچرخند. گفتند ما شما (ال یاسین) را چیزی بدتر از بهائیت، مجاهدین خلق و توده ایها معرفی کردهایم. گفتند ما دربارهٔ شما استعلام دادهایم نمیتوانیم حرفمان را پس بگیریم.
شاهد من فقط خدا نیست بلکه دربارهٔ گذشته، دهها هزار شاهد و هزاران محصول گواهی میدهند و دربارهٔ آنچه از جانب حکومت اسلامی و حاکمیت اسلامی گفته شده، دهها نفر شهادت میدهند که به آنها هم همین چیزها گفته شده. در زندان، آنها هم وقتی قانونی رفتار میکردند شاهد میآوردند، مکتوب میکردند و ضبط میکردند، اما در تنهایی و در جلسات غیررسمی بود که همهٔ این اتفاقات میافتاد. برای فیلم هم چهار نفر شاهد آوردند اما همه اتفاقات در روزهای قبل افتاده بود و صحنه سازی آن روز کمتر از یک درصد ماجرا بود و بعد دیدم که آنها همهٔ آن فیلم را که چیز فوق العادهای هم در آن نبود به بدترین و حقه بازانه ترین شکل ممکن مونتاژ و جعل کردهاند و از قطعات مختلف آن بدترین و دروغ ترین استفادههای ممکن را کردهاند.
در آخرین ماه انفرادی از من حلال خواهی کردند و گفتند که جرم خاصی نداری، فقط شاید چند ضربه شلاق بخوری تا افکارت عوض شود. آنها خبر از بولتنی محرمانه و فیلمی مونتاژ شده دادند که اگر خودم هم آن را ببینم خودم را انکار میکنم. اعلام کردند اموال تو به حکومت اسلامی تعلق دارد اما ما به تو هر مقدار که بخواهی پول، زمین و قدرت حکومتی میدهیم به شرط آنکه کارها را تعطیل و گذشته ات را انکار کنی. اینها از اکثر کارها و آنچه گذشته بی خبر هستند و چیزهایی را هم که می دانند همان اندکی است که بنده در اختیارشان قرار دادم. شناخت آنها نسبت به بنده و ال یاسین مثل شناخت هخا نسبت به جمهوری اسلامی است. چند بار خواستند از ایران بروم و مرا به خودکشی و رفتن به بیمارستان روانی تشویق و همچنین به موضع گیری خصمانه نسبت به حکومت اسلامی و واکنشهای کور و هیجانی، تحریک میکنند. گفتند تو را برای مسئولین امنیتی و قضایی و در بیت، آنقدر بدنام کردهایم که اگر به آنجا نزدیک هم بشوی تو را دستگیر میکنند. من نه از بی آبرویی برای خدا میترسم، نه از حبس سنگین میترسم، نه از اعدام و نه از بدترین شکنجهها وحشتی دارم زیرا بدترینها را تجربه کردم اما از شما میخواهم همانطور که سالها درخواست کردم، به دهها هزار نفر از جوانان مسلمان که عموماً هم غیرمذهبی اند کمک کنید. اینها در حال رانده شدن از اسلام هستند، به آنها برچسب میزنند و هویتهای واهی و فرقهای میدهند و مسئولین طور دیگری توجیه میشوند. امروز بسیاری از ال یاسین در وحشت فرو رفتهاند چون به زندان و اعدام تهدید شدهاند. من خدایم را، ایمانم را، گذشته را، هزاران نشانه را، هزاران محصول را، نجات دهها هزار انسان از بی خدایی را، و فیض و برکات شمارش ناپذیر خدا را انکار نخواهم کرد حتی اگر در آتش سوزانده شوم یا آنطور که گفتهاند، همه دوستان و خانوادهام را تیرباران کنند.
من از خودشکنی و خودانکاری اگر به مصلحت اسلام باشد استقبال میکنم اما از ظلمها و بی عدالتیها، از دروغها و تهمتها، از جعلها و جوسازیها، خداوندم را که به شدت زنده و حاضر و قادر است به یاری طلبیدهام. عملکرد این آقایان در این ماهها باعث شد همه چیز از ابعاد مختلف چند برابر شود که شرح و مستندات آن موجود است اما اصرار دارند که در این باره حرفی نزنم. امروز اسلام دهها هزار نیروی جوان، متخصص، آزموده و اهل فکر و برنامه دارد اما سالهاست که دوستان نادان کمر به نابودی آن بستهاند و متاسفانه در کار خود توفیقاتی هم داشتهاند. من در میان مردم در ایران و کشورهای دیگر و در بیست سال گذشته بیش از هر چیز به آن شناخته شدهام که کلماتم عین واقع اند و هرگز از راستی و درستی خارج نشدهام اگر یک کلمه از این نامه غیرواقع باشد من حاضر به انجام هر کاری و پذیرش هر اتهامی هستم.
تسلیم و خدمتگزار خداوند
الیاس رام الله (فتاحی)
[۱] اولین دستگیری استاد رام الله در تاریخ ۷/۳/۸۶ توسط دایره مذاهب وزارت اطلاعات رخ داد.
نظر دهید