با الهام از آیه «وحده لا اله الا هو»
با یکی یگانه باشید
(قسمت دوم)
حالا را زیستن و در سکوت شنیدن و به یکی عشق ورزیدن تعلیم یکیست. در طریق یگانه، راه رونده از راه جدا نیست و مقصد همان مبدأ است. انکار، پذیرش است. معشوق با عاشق یکیست و این هر دو جز عشق نیستند. حرف و اندیشه و عمل را یکپارچه ساختن، ساختن و تجسم بخشیدن به آنست. در طریق یکی، عمل کامل است و چون عمل از عملکننده جدا نیست عملکننده کامل میشود. او یکپارچه است و خود یگانه. تغییر شکل میدهد لکن ماهیت او دگرگون نمیشود. نه من میگوید و تو نمیگوید، او میگوید و او را میدارد. از خود گذشته است اما برای ازخود گذشتگی سعی ننموده زیرا به خود گرفتار نبوده است. او با همه هستی یکیست و همه هستی را میفهمد. با دیگران چنان است که گویی خود در آنان است. آنان را از درون خودشان تجربه میکند. به راستی و درستی عمل میکند اما نه به شیوه ابلهان بلکه راستی و درستی را بنا بر حقیقت واحد به معنا میرساند. همه بزرگان راستین از طریق یگانگی رفتند و همه جوشندگان به آن جوشیدند و پویندگان حق جملگی به آن پوییدند. یکی خودش است و هر که خودش است او یکیست. در یکی شکست راه ندارد زیرا شکست نتیجه برخورد دو چیز است. یکی خلأ است خالی از هر چیز و پرکننده هر چیز. همه قدرتها در یک است و رازها از یک میجوشد و در سرّ یکی فرو میرود. اولین و آخرین یک است در میانه هم یک است. همه اعداد از یک زاییده شدهاند و از یک بوجود آمدهاند و از یک معنا مییابند. روحْ واحد است، نور واحد است و از این است که جاودانه است.
در تعالیم، پراکنده نشوید که از پرواز که در نتیجه یکپارچگی است، محروم میشوید و پرکنده میشوید زیرا آنکه سعی میکند همه چیز را به دست آورد خود را از دست میدهد و آنکه خود را از دست داده، دستی ندارد تا همه چیز را به آن بگیرد. اگر همه چیز برای تو باشد و تو دیگر نباشی این بجز بیهودگی نیست...
در طریق یکی تضاد کنار میرود و تناقض نقض میشود. جنگها تسلیم صلح میشوند و چندها بر چند بودن خود بسان خیالی باطل میخندند. راهها راه میشوند و اسرار سرّ میگردد. در آنجا همه رقصهای روح به هم پیوسته و به رقص بزرگ روح که پایانی بر آن نیست، بدل میگردند. آنجا همه اسماء روح جهان در بزرگترین نام او گرد هم میآیند و همه هستی را در تسخیر خود میگیرند. کلامی که در آن راه گفته شود در لحظه گفتن تحقق یافته است زیرا فاصلهای در میان نیست و دعایی که خوانده شود فی الحال اجابت مییابد زیرا درخواستکننده از پاسخدهنده جدا نیست. آزادی همانجاست زیرا اسارت در جاییست که تو و دیگری هستید و ریسمان بین شماست و محدودهها نیز در کرانههای میدان است لکن در فرامیدان محدوده چه معنا دارد. در یگانگی گوشها میبینند، چشمها میشنوند و سرها راه میروند. تو با همه وجودت ازدواج میکنی و همه وجودت در همسر تو که تمام هستی است گم و آنگاه پیدا میشود. همه جهان در ذرهای از تو آشکار میشود و ذرهای از تو همه جهان را در نگاه خود میدارد. یگانگی با یکی؛ این همه تعلیم بود و همه تعلیم است.
برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم - جلد دوم) ـ اثر ایلیا «میم»
۱- حتی درباره بزرگان شرق دور هم این مطلب را از او میشنویم: یوگای راستین و یوگیهای بزرگ هم براساس تعلیم یکی راستی یافتند. یوگای ناب همان شیوه یگانگی بود و سپس تحریفکنندگان، تحریف کردند و اصل آن را گم کردند. جالب است که کلمه یوگا معنای یگانگی را میدهد و یوگی به کسی گفته میشود که به یگانگی رسیده باشد.

علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع میتوان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روشهای دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا میگذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمیخوریم که به نوعی میتواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...








نظر دهید