ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 7305 دفعه

يکپارچگي دروني جهان

 

ارتباطی فراتر از مرزهای مکان و زمان

جهان، ماهیت اسرارآمیزی دارد. نگاهی به تاریخ علم، گواه آن است که هرچه در شناخت جهان، بیشتر تلاش می‌کنیم، وجوه ناشناخته آن، آشکارتر می‌شود. گویی جهان، همانند جعبه‌ای اسرارآمیز است که هرچه سیب بیشتری از آن برمی‌داریم، تعداد سیب‌های باقی‌مانده در جعبه، بجای کاهش، افزایش می‌یابد.
با آغاز قرن بیستم، پیشرفت‌های علمی انسان، شتابی روزافزون به خود گرفت و به تناسب آن نیز، وجوه اسرارآمیز جهان، یکی پس از دیگری شروع به آشکار شدن کرد. دستاوردهای فیزیک‌دانان بزرگ قرن نشان داد که سطوح عمیق‌تر واقعیت جهان، بسیار متفاوت از آن چیزی است که در ظاهر و در نگاه سطحی  زندگی روزمره می‌بینیم و می‌پنداریم. بدین ترتیب، غیرممکن‌های بسیاری به ممکن بدل شد و عمق ناشناختگی و نهایتاً ناشناختنی بودن جهان، بیش از پیش در برابر دیدگان انسان قرار گرفت.
در این سلسله مقالات، مهم‌ترین این دستاوردها مورد بررسی قرار خواهند گرفت، ناممکن‌هایی نظیر ارتباطات فرازمانی و فرامکانی، سفر در زمان، سفر به جهان‌های دیگر و . . . که همگی ظرف تنها یک دهه اخیر، به ممکن بدل شده‌اند و همینطور پدیده‌های شگفت‌انگیزی نظیر سیاهچاله‌ها، سطوح ارتعاشی جهان (اَبَرریسمان‌ها)، ابعاد بالاتر هستی، ذرات شَبَح‌گونه، انرژی فراگیر خلاء، وجود کل در جزء (جهان هولوگرافی(۱)) ماده تاریک، انرژی تاریک و . . . که به شیوه‌ای خارق‌العاده، منطبق با پدیده‌هایی هستند که در علوم باطنی از آن یاد می‌شود.
اینک انسان در عصری بسر می‌برد که علوم ظاهری، بیش از هر زمان دیگری در اوج شکوه و پیشرفت است. پس سعی می‌کنیم با استناد به همین دستاوردها، نگاهی داشته باشیم به چشم‌اندازهای شگفت‌انگیزی که از اعصار کهن، در حیطه علوم باطنی از آن خبر داده می‌شده و امروز با زبانی دیگر، متناسب با این عصر، در حال آشکاری در برابر انسان است. و این، یک آغاز است، آغاز عصر تحقق پیوند بیرون و درون . . .

در سال ۱۹۸۲، تیمی از فیزیک‌دانان به رهبری  آلن اسپکت(۲)، فیزیک‌دان فرانسوی، با انجام آزمایشی، از اولین نشانه‌های یکی از اسرارآمیزترین پدیده‌های جهان پرده برداشتند: درهم‌تنیدگی کوانتومی(۳). بدین ترتیب یک بار دیگر، انسان ناگزیر شد در نگرش خود نسبت به جهان، تجدید نظر کند. آیا ما واقعاً اسیر دست ابعاد مکانی و زمانی جهان هستیم؟ آیا نمی‌توان از مکان و زمان، فراتر رفت؟ آیا تمامی پدیده‌های به ظاهر متفاوت جهان، دروناً هویت یکپارچه و یگانه‌ای دارند؟ آیا تمامی اجزاء جهان، در ارتباطی درونی با هم‌دیگرند؟ آیا . . .
اما درهم‌تنیدگی کوانتومی چیست؟ همانطور که از نام این پدیده مشخص است، درهم‌تنیدگی کوانتومی، نوعی ارتباط درونی مابین ذرات زیراتمی است اما این ارتباط، با سایر ارتباطات شناخته شده در حوزة فیزیک، کاملاً متفاوت بوده به‌طوری‌که دانشمندان را شگفت‌زده کرده است. درحالی‌که تمامی ارتباطات شناخته شده در فیزیک در قالب مکان و زمان صورت می‌گیرد اما درهم‌تنیدگی، ارتباطی‌ست که مرزهای مکان و زمان را در هم می‌نوردد به‌طوری‌که وقتی تغییری روی ویژگی‌های یکی از ذرات درهم‌تنیده صورت می‌گیرد، سایر ذرات مرتبط نیز _ چه در آن سوی اتاق باشند و چه در آن سوی کهکشان _ به شکل آنی تأثیر می‌پذیرند.
اما شاید شگفت‌انگیزتر از همه، ظهور نشانه‌هایی باشد که حاکی از وقوع فراگیر پدیده درهم‌تنیدگی کوانتومی در سراسر جهان بوده و از نوعی ارتباط گسترده درونی کیهانی مابین ذرات جهان خبر می‌دهد. هرچند فیزیک‌دان‌ها با استفاده از قوانین نظریه کوانتومی در تلاش برای تبیین رفتار درهم‌تنیدگی کوانتومی هستند اما ماهیت این ارتباط اسرارآمیز که محدودیت‌های بنیادین جهان فیزیکی یعنی مکان و زمان را نادیده می‌گیرد هنوز بر انسان، پوشیده است.
و اما شروع داستان به سال ۱۹۲۴ میلادی باز می‌گردد. در آن سال، اشراف‌زاده‌ای فرانسوی به نام لویی دو بروی(۴)، در تز دکترای خود، فکر بکری را مطرح ساخت. در آن زمان، حدود دو دهه بود که مشخص شده بود که نور، که تا پیش از آن پدیده‌ای موجی محسوب می‌شد، در بعضی موارد، رفتار ذره‌ای از خود بروز می‌دهد (این ذرات نور، فوتون نامیده شده بودند). ایدة جالبی که دوبروی مطرح کرد آن بود که حال که پدیده‌ای موجی نظیر نور می‌تواند رفتار ذره‌ای از خود بروز دهد، پس چرا ذرات مادی نظیر الکترون‌ها و . . . رفتار موجی از خود بروز ندهند؟ این، ایده‌ای بسیار عجیب و غریب بود چراکه در صورت صحت داشتن، حاکی از آن بود که تمامی ساختارهای جهان در بنیادی‌ترین (درونی‌ترین) سطوح، همانند امواج هستند (نظیر نور و صوت در جهان خودمان).
تنها حدود سه سال طول کشید که این پیش‌بینی جسورانه توسط آزمایشاتی که انجام گرفتند، تأیید شد. آزمایشات مزبور حاکی از آن بود که الکترون‌ها که تا آن زمان، جزو ذرات مادی محسوب می‌شدند، می‌توانستند رفتاری نظیر امواج را از خود بروز دهند (رفتاری نظیر تداخل و ...). بدین ترتیب، دانشمندان دریافتند که در عمیق‌ترین سطوح درونی، هیچ‌گونه تفاوتی مابین ذرات مادی و امواج وجود ندارد. این‌گونه بود که مفهوم جدیدی با عنوان  امواج ماده(۵) در مقابل ذرات ماده به‌وجود آمد. فیزیکدان‌ها این یافته را دستاوردی بزرگ برای علم دانسته و سعی در درک بیشتر این امواج عجیب و غریب ماده نمودند.
یکی از این فیزیکدان‌ها، نظریه‌پردازی اتریشی به نام اروین شرودینگر(۶)بود. او معادله‌ای ریاضی را ارائه نمود که می‌توانست رفتار این امواج را تبیین نماید. دستاورد شرودینگر نشان داد که این امواج، نسبت به سایر امواج، کاملاً متفاوت هستند. به‌عبارتی معادله شرودینگر، تصویری کاملاً متفاوت (نسبت به ادراک عادی و روزمرة ما) از سطح عمیق‌تر واقعیت ارائه داد. این تصویر نامتعارف، با ارائه اصل مشهور عدم قطعیت توسط ورنر هایزنبرگ(۷)، فیزیک‌دان مشهور آلمانی، نامتعارف‌تر نیز شد. براساس اصل مزبور، در حوزة دنیای زیراتمی (سطح عمیق‌تر واقعیت جهان مادی) نمی‌توان در هر زمان، همه چیز را دانست (به‌عبارتی، همواره چیزهایی مجهول باقی می‌ماند).
بدین ترتیب و در طی حدود سه دهه، نظریه کوانتوم که رفتار حوزة عمیق‌تر واقعیت جهان را تبیین می‌کند، شکل گرفت. بر اساس این نظریه، سطح بنیادی‌تر جهان (حوزه ذرات زیراتمی) از امواجی تشکیل شده که تا زمانی‌که مورد مشاهده و اندازه‌گیری قرار نگرفته است، هیچ ویژگی معینی ندارد و تنها پس از مشاهده توسط یک ناظر است که به تناسب مشاهده صورت گرفته، ویژگی‌های خاصی به خود می‌گیرد. بازهم بنابر نظریة کوانتوم، ذرات (امواج) زیراتمی در یک درهم‌تنیدگی درونی باهم‌دیگر هستند به‌طوری‌که تأثیر مشاهده صورت گرفته بر هرکدام از آنها، به‌طور آنی به دیگری نیز منتقل می‌گردد.
اما برخی از فیزیک‌دان‌ها نظیر آلبرت اینشتین(۸)، چنین توضیحات عجیب و غریبی را نپذیرفتند. از نگاه آنها، این توضیحات عجیب و غریب، صرفاً به معنای ناکامل بودن نظریة کوانتوم بود. اینشتین معتقد بود که ذرات همواره _ چه مورد مشاهده قرار بگیرند و چه نه _ دارای ویژگی‌های مشخصی هستند (نظیر آنچه در سطح متداول واقعیت یعنی در زندگی روزمره به‌نظر می‌رسد). همینطور او وجود ارتباطی آنی و سریع‌تر از سرعت انتقال نور را مابین ذرات نمی‌پذیرفت. بدین منظور در سال ۱۹۳۵ میلادی، اینشتین به همراه دو فیزیک‌دان دیگر به نام‌های بوریس پودولسکی(۹)و ناتان روزن(۱۰)، نظریه‌ای را مطرح کرد که نتایج نظریة کوانتوم را به گونه‌ای متفاوت تبیین می‌کرد، چنانچه گویی ذرات، برخلاف بیان نظریة کوانتوم، ویژگی‌هایی همواره مشخص داشته و فاقد ارتباطی آنی باهم‌دیگر بودند.
بیان جدید اینشتین از سوی مدافعان نظریة کوانتوم با مخالفت مواجه شد اما هیچ‌یک از طرفین بحث، دلایل تجربی قاطعی مبنی بر صحت ادعای خود نداشتند و امیدی به حل مسأله نمی‌رفت تا این‌که در سال ۱۹۶۴ میلادی یعنی ۹ سال پس از درگذشت اینشتین، این وضع، تغییر کرد. در آن سال، فیزیک‌دانی ایرلندی به نام جان بِل(۱۱) با ارائة عبارتی ریاضی توانست براساس آزمایشی که به آزمایش EPR (مخفف اسامی اینشتین، پودولسکی و روزن) شهرت یافت، مبنایی برای تشخیص صحت و سقم یکی از دو نظریه مزبور ارائه دهد. بِل نشان داد چنانچه نظر اینشتین صحیح باشد، هیچگاه نباید صحت عبارت ریاضی مزبور _ که به نامساوی بِل شهرت یافته بود _  نقض شود. به‌عبارتی، نقض نامساوی بِل به معنای پیروزی نظریة عجیب و غریب کوانتومی و تأیید وجود پدیده درهم‌تنیدگی بود.
در اینجاست که به اهمیت کار آلن اسپکت که در آغاز مقاله بدان اشاره شد، پی می‌بریم. زیرا بالاخره در سال ۱۹۸۲ میلادی او بود که توانست آزمایش EPR را در دانشگاه پاریس و با استفاده از فوتون‌های نور، به انجام برساند. نتیجة آزمایش، حاکی از شکسته شدن نامساوی بِل بود. نتیجه‌ای شگفت‌انگیز که وجود ارتباطی درونی و آنی مابین ذرات درهم‌تنیده جهان را تأیید می‌کرد. بدین ترتیب، آزمایش اسپکت، فیزیک‌دان‌ها را برای درک مفهوم درهم‌تنیدگی کوانتومی به چالش واداشت.
اما اینک این پدیده، علاوه بر ایجاد تحولی اساسی در نگرش ما نسبت به رفتار جهان، چشم‌اندازی از کاربردهایی شگفت‌انگیز را نیز در برابر ما قرار داده است، کاربردهایی که شاید تا پیش از این تنها در علوم باطنی مطرح بوده اما اینک در حوزه فیزیک در حال طلوع و آشکار شدن است. یکی از این کاربردها، پدیده‌ای است که اصطلاحاً تله‌پورتیشن کوانتومی(۱۲) نام دارد. به کمک این پدیدة اسرارآمیز می‌توان یک شیء را از یک نقطة مکانی، محو کرده و آن را در مکان دیگری ظاهر نمود (مشابه چنین پدیده‌ای در علوم باطنی، آورش نام دارد(۱۳)). فیزیک‌دان‌ها در سال ۱۹۹۳ یعنی حدود ۱۱ سال پیش برای نخستین بار، امکان تله‌پورت کردن اشیاء را بر اساس پدیده درهم‌تنیدگی مطرح نمودند. هرچند تا عملی شدن این ایده در مورد اشیاء ماکروسکپیک، راهی طولانی در پیش است اما فیزیک‌دان‌ها در همین چند سال اخیر، موفقیت‌های چشم‌گیری در تله‌پورت کردن ذرات زیراتمی بدست آورده‌اند. به عنوان مثال سال گذشته در شبی سرد و بادی، آنتون زیلینگر(۱۴) و همکارانش از دانشگاه وین با موفقیت، فوتون‌های درهم‌تنیده باهم‌دیگر را در عرض رود دانوب، تله‌پورت کردند.
از دیگر کاربردهای درهم‌تنیدگی کوانتومی می‌توان به ساخت کامپیوترهای کوانتومی اشاره کرد. یک کامپیوتر کوانتومی قادر خواهد بود مسائل را فوق‌العاده سریع‌تر از قوی‌ترین اَبَرکامپیوترهای موجود حل نماید. ایجاد سیستم‌های ارتباطی غیرقابل نفوذ (با ایمنی صد در صد) نیز از دیگر کاربردهای این پدیده شگفت‌انگیز است.
اینک برخی دانشمندان نظیر راجر پِن‌رُز(۱۵)، فیزیک‌دان مشهور دانشگاه آکسفورد، معتقدند پدیده درهم‌تنیدگی کوانتومی ممکن است بتواند برخی از ویژگی‌های عجیب و خارق‌العاده ذهن انسان نظیر تله‌پاتی (که ارتباطی فراتر از مرزهای مکانی است) را توضیح دهد. اما شاید جالب‌تر از همه این‌ها، دستاورد اخیر کاسلاو براکنِر(۱۶)، فیزیک‌دان امپریال کالج لندن باشد. او همین چند ماه پیش توانست نشان دهد که پدیدة درهم‌تنیدگی علاوه بر بُعد مکانی، در بُعد زمان هم عمل می‌کند و قادر است مرزهای گذشته، حال و آینده را نادیده بگیرد. بدین ترتیب شاید زمانی انسان قادر باشد از این طریق، با گذشتگان و آیندگان، ارتباط برقرار کند.
آری، اکنون فیزیک‌دان‌ها می‌دانند که خلائی که سرتاسر کیهان را در بر گرفته، مملو از ذراتی است که در حال آفرینش و نابودی مدام هستند. ازآنجایی‌که این ذرات، درهم‌تنیدگی بالایی باهم‌دیگر دارند پس می‌توان گفت که تمامی کیهان، مملو از ماده و انرژی‌ای است که بسان شبکه‌ای یکپارچه و یگانه در ارتباطی فرامکانی و فرازمانی باهم‌دیگرند. به‌عبارتی، گویی اجزاء کیهان، علی‌رغم تفاوت‌ها و مرزهای ظاهری، درونی یکپارچه دارند. این یکارچگی درونی جهان، از دوران کهن در علوم باطنی مشاهده شده بود. اینک با آشکاری نشانه‌های پدیده درهم‌تنیدگی بر انسان، وجهی دیگر از توافق علوم ظاهری (دانش متعارف) و علوم باطنی در حال ظهور است.


منبع: نشریه علوم باطنی (شماره ۳)


پی‌نوشت:
1- Holographic Universe
2- Alain Aspect
3- Quantum Entanglement
4- Louis de Broglie
5- Matter Wave
6- Erwin Schrodinger
7- Werner Heisenberg
8- Albert Einstein
9- Boris Podolsky
10- Nathan Rosen
11- John Bell
12- Quantum Teleportation
۱۳- برای آشنایی بیشتر با پدیده آورش، به مقاله " پدیده آورش " در فصلنامه علوم باطنی، شماره ۲ مراجعه گردد.
14- Anton Zeilinger
15- Roger Penrose
16- Caslav Brukner

منابع:
- Focus, September 2004
- Anton Zeilinger, “Quantum Teleportation”, Scientific American, April 2000

 

آخرین ویرایش در شنبه, 06 ارديبهشت 1393 ساعت 05:08

نظر دهید

0