ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category تمثیل‌ها خواندن 4620 دفعه

تمثيل زندگان مرده

تمثيل زندگان مرده

قسمت­هايي از شرح تمثيل زندگان مرده

دنيا قبرستان شده و قبرها از گنديدگي و فساد پُر شده. گاه زندگاني اندک از ميان قبرها و کنار قبرستان مي­گذرند و چه بسيار است مردگان و مرده­پرستان و مرده­خواران. سپاه عظيمي از لاشه­هاي جنبان را مي­بيني که به جان هم افتاده­اند و پنداشته­اند که زنده­اند چون مي­جنبند.

مردگان به­کار مرگ مشغول­اند و هر لحظه مي­ميرند و اما ديگر زنده
نمي­شوند. از مرگ مي­خورند و از مرگ مي­نوشند و به مرگ مي­انديشند. مردگان، مرده پرستانند. معبودشان مرده و آن که مرده مي­پرستد و به مرگ مشغول است، خود مي­ميرد و در قبر جاي مي­گيرد. آنان براي تداوم زندگي در قبر
مي­کوشند و افزودن بر تاريکي قبر و کاهش محدوده­هاي مقابر، توجه آنان را به خود واداشته.

با آنکه قبرستان پر از قبرشدگان است اما همه تنها هستند و هرچه بر تعدادشان افزوده مي­شود تنهاتر مي­شوند. وحشت و تاريکي و پليدي، درون قبرها را فراگرفته و از بيرون، قبرستان را هم در خود پوشانده.

در اين قبرستان همه چيز مرده است. خنده­ها و گريه­ها مرده­اند. آنان
مي­خندند و مي­گريند اما گريه و خندۀ مرده، خود مايۀ تعجب است. در قبرستان، دانش به فراواني يافت مي­شود اما همۀ آن علوم و دانسته­هامرده است و دانستن آنها نيز به مرگ بيشتر منجر مي­شود.

آنان را مي­بيني که باهم­اند؛ به درستي ببين که مي­بيني بي­هم­اند و دور از هم. همه از روح مرگ و نيستي تغذيه مي­کنند و از آن اشباع مي­شوند. مردگان شتابان مي­روند ولکن در محروميت و از هم گسيختگي فرو مي­روند. وجود آنها به سفره­اي براي کرم­ها و مارها و مورها تبديل شده و دائماً در تهاجم يغماگرانند.

بعضي چنان­اند که به خودِ قبرستان پيوسته­اند و از آن جدانشدني­اند. به خاک قبرستان تبديل شده­اند و در آن حل شده­اند و بعضي به گنديدگي و تعفن و پوسيدگي تمام رسيده­اند.

برخي به تازگي قبر شده­اند و عده­اي هنوز وارد قبر نشده­اند و اميدي هست که به زندگي بازآيند. چه کم­اند و نادرند زندگان و چه ناياب و کميابند زنده کننده­گان.

همه مي­پندارند که زنده­اند و اگر زنده­اي در ميانشان يافت شود او را چون مرده­اي مي­بينند، که در شهر ديوانگان، ديوانه عاقل است و عاقل ديوانه .

مرده مرده است چه فرقي مي­کند که باشد، چه داشته باشد، او را چه بنامند و چکار کند؟ مرده هر روز در حال مرگ است چه فرقي مي­کند که بر او چه
مي­گذرد، دربارۀ خود چه مي­پندارد يا دربارۀ او چه مي­پندارند. چه فرقي بين پادشاه مرده و فقير مرده است؟ مردۀ خوشبخت و مردۀ بدبخت. مردۀ ...

زندگي از زنده جاري مي­شود و از مرده هيچ کار حقيقي برنمي­آيد.

اي مردگان، زنده شويد که اين اولين نجات شماست. جز براي زنده شدن تلاش نکنيد و جز زندگي را نجوييد.کتاب مردگان را نخوانيد مگر براي گذر از قبرستان. روح خود را از دانش مُرده بشوييد و حال خود را از قال مرده خالي کنيد. کفن­ها را پاره کنيد، تابوت­ها را بشکنيد و خاک­ها را کنار بزنيد و از قبر برخيزيد. خود را به زنده­کننده برسانيد که اگر روحتان را لمس کند از زندگانيد و اگر نکند، زنده شدن کي ميسر است.

احياگر مردگان و القاگر روح را بيابيد و دَم او را در روح خود تجربه کنيد و از قبر بيرون بياييد. خداي زنده را بپرستيد و زنده شويد. تعليم زنده را بياموزيد و بينا شويد.

حتي اگر قطره­اي از تعليم زنده را يافتيد آن را مانند چشم­هايتان که به شما بينايي مي­دهند، حفظ کنيد و قدر بدانيد که آن قطرۀ زندگي در خود قادر است همۀ وجودتان را به چشم و تمام چشمتان را به مشاهده و همۀ مشاهده را به شهود و شهود را به شهد لايزال اتصال مبدل کند.

اگر به اندازۀ همۀ سنگ­هاي عالم تعليم مرده را داشته باشيد در برابر آن که به اندازۀ قطره­اي از تعليم زنده برخوردار است، فقيريد و محتاج محسوب مي­شويد. اگر فقط يک دوست زنده داشته باشيد بسيار با ارزش­تر از آن است که به اندازۀ همۀ مردمان جهان داراي دوستاني مرده باشيد.

تعليم زنده، زندگي مي­بخشد و معلم زندگي، زنده مي­کند و زندگي
مي­آورد.

تعليم زنده کار معلم زندگي­ست و آموزگاران مرده جز آموزه­هاي مرده براي آموختن ندارند و جز آن نمي­توانند.

از تعليم زنده، زندگي زاييده مي­شود و معلم زندگي زايندۀ زندگيست. او که نور دارد و نور مي­دهد و نور مي­زايد. تعليم زنده مثل باران است و معلم زندگي مانند ابر. آن مانند نور است و معلم زندگي چون خورشيد. از باران، زمين زنده مي­شود اما مرداب، آب راکد و فاسد و مرده است.

تعليم مرده نور نيست، حجاب نور است. نور زنده را نور زنده­کننده و زاينده و زداينده را بيابيد. نور را از نوريافتگان بگيريد و از تاريک­شدگان نگيريد. مرده را با نور چکار؟ براي نور به سراغ مردگان نرويد و به قبرستان قدم نگذاريد.

مرگ و مقابر را براي مردگان واگذاريد و خود را در مسير وزش باد نوراني که زندگي مي­آورد بگذاريد. بر ارتباط خود با زندگان و نور زنده بيفزاييد و فزوني زندگي را در خود شاهد شويد. جز براي رهايي از شر مردگان به آنان نزديک نشويد که از مرده خيري به شما نمي­رسد مگر عبرت­ها و پندهايي که در آن است. نگاه خود را زنده کنيد و در چشم خود زندگي را ببينيد و هستي را زنده ببينيد. از نور زنده دور نشويد که بازَندگان زندگي محسوب مي­شويد...

و شما اي زندگان از نور زنده بارور شويد و کودک الهي را در درون خود بپرورانيد و براي فارغ شدن از خود آماده شويد. منتظر زاييدن ملکوت الهي در خود باشيد و براي تولد دوباره مهيا شويد.

معشوق را در يکي بيابيد و به يکي در معشوق عشق بورزيد.

....آنگاه مست شويد و شوريده شويد و به شور آييد و به رقص درآييد و سر خود را بردست بگيريد و خود را به دست معشوق بسپاريد و در سرور ابدي با پادشاه آسمان­ها و سروَر زيباي خود، برقصيد و برقصيد و برقصيد.

آخرین ویرایش در شنبه, 09 فروردين 1393 ساعت 13:17

نظر دهید

0