ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 4616 دفعه

عیسای ناصری کیست؟

در فصل آخر از کتاب مقدس و در آخرین جملات کتاب عهد عتیق خداوند قادر متعال می فرماید: «روز داوری مثل تنوری شعله ور فرا می رسد و همهٔ اشخاص مغرور و بدکار را مانند کاه می سوزاند. آنها مانند درخت تا ریشه خواهند سوخت و خاکستر خواهند شد. اما برای شما که ترس مرا در دل دارید، آفتاب عدالت با پرتو شفابخش خود طلوع خواهد کرد ...

پیش از فرا رسیدن روز بزرگ و هولناک داوری خداوند، من رسولی شبیه الیاس نبی برای شما می فرستم. او دلهای پدران و فرزندان را دوباره بهم نزدیک خواهد کرد و این باعث خواهد شد که من سرزمین شما را ویران نکنم .»

عیسای ناصری کیست؟ این سوالی است که در پاسخ به آن صدها کتاب نوشته شده است. تفکر در پاسخ به این سوال به قدری گستردگی و تنوع داشته است که گروهی از منتقدان معتقدند که فردی به نام عیسی مسیح هرگز وجود نداشته است و این تنها یک اسطوره و افسانه است. آنها عیسی را معادل یک رویای ایده آل و یک افسانهٔ مطلوب معرفی می کنند و برای این نظریه دلایل مختلفی ارائه می دهند.

دیدگاه برخی از صحیونیستهای افراطی، عیسای ناصری را طور دیگری معرفی می کند. این دیدگاه بدبینانه، عیسای ناصری را بزرگترین شیاد تاریخ بشری، فرزند شیطان، خودِ شیطان، شعبده بازی ماهر که می توانسته چشم بندی های خود را بجای معجزات به مردم غالب کند، بدعت گذار، غدهٔ سرطانی دین یهود، فردی بسیار خودبین و متکبر، مکار و عوام فریب، کلاهبردار و فرصت طلب، حرام زاده و حاصل یک ازدواج نامشروع، تحریف کنندهٔ کتاب مقدس، فردی فاسد الاخلاق، مدعی، کفرگو و پر از انحرافات بزرگ معرفی می کند.

آنها شواهد و استنادات مختلفی را برای موضوع ذکر می کنند که ظاهراً از اعتبار خاصی برخوردار است اما در واقع هیچ اعتباری ندارد. طبق این دیدگاه افراطی، معجزات عیسی، فریب بوده است و آنها برای تک تک این معجزات مکانیزمی را ارائه می دهند. آنها می گویند عیسی هرگز مرده ای را زنده نکرده است بلکه آن فرد را از دو روز قبل از راه دور به خواب فرو برده است (مانیتیزم از راه دور) و بعد وقتی او را دیده است، وی را از خواب بلند کرده است و طوری تظاهر شده که او مرده بوده و زنده شده است.

یا اینکه عیسی هرگز روی آب راه نرفته است بلکه همان کاری را کرده است که بسیاری از مربیان دلفین در زمان کنونی انجام می دهند. به عبارتی دلفینی را تربیت کرده است تا بتواند او را بر پشت خود حمل کند و در آب پیش ببرد.

معجزهٔ شفای کور مادرزاد اینطور توجیه می شود که آن شخص کور نبوده است بلکه یکی از مزدبگیران عیسی بوده است و طی چند روز خود را به کوری زده و در بین مردم به گدایی پرداخته تا همه بدانند او کور است. سپس عیسی او را برای شفای چشمانش انتخاب کرده و کوری او را شفا داده است.

آرام کردن دریای مواج و طوفانی اینطور تفسیر شده است که عیسی با وجود دانش بسیار زیادی که دربارهٔ طبیعت داشته است دقیقاً می دانسته که کی امواج فروکش خواهد کرد و آرام خواهد شد و در همان آستانه به دریا فرمان داده است که آرام شود. مابقی معجزات عیسی هم به همین ترتیب توضیح داده شده است.

علی رغم سطحی و ساده لوحانه بودن این تعابیر، وجود آنها، نشان دهندهٔ دیدگاههای متضاد در بارهٔ عیسی مسیح است. این دلایل در ردّ عیسی آنقدر جاهلانه است که نیازی به اقامهٔ دلیل متقابل، در ردّ آنها دیده نشده است.

دیدگاه دیگری که در پاسخ به «عیسای ناصری کیست ؟» وجود دارد، از او بعنوان فردی انقلابی، تحول خواه و حتی شورشگری سیاسی نام می برد و سایر تعلیمات مذهبی و معنوی او را وسیله ای برای تضعیف و نابودی قدرت یهود و امپراطوری رم تعبیر می کند. اینها عیسی را فردی رفرمیست می دانند که برای ایجاد تغییرات، ترسی از خشونت گرایی هم نداشته است و این مسئله در ورود او به خانهٔ خدا و برچیدن بساط فروشندگان به خوبی هویداست.

از نظر اکثر علما و بزرگان یهود همزمان با عیسی، او فردی شیطانی و بلکه خود شیطان یا رأس الشیاطین شمرده می شود. آنها دلایل زیادی را برای این موضوع که آن را واقعیت و هویت اصلی عیسی می دانند ارائه می دهند. دلایلی که گاه حتی ذهن های منطق گرا را دچار ابهام و تردید می کند. از نظر آنها معجزات عیسی با تکیه بر قدرت شیطان و از طریق شیاطین انجام شده است و عیسی یک پیامبر شیطانی و به عبارتی پیامبر دروغین است. از دو هزار سال پیش تاکنون این دیدگاه کماکان در برخی از فرقه های یهودی تداوم دارد. جالب اینکه اکثر اعضاء خانوادهٔ عیسی به غیر از مادر او، با این دیدگاه موافق بودند. به عبارتی پیش از علماء و بزرگان یهود، این برادران عیسی بودند که وی را شیطان یا شیطان بزرگ، ساحر و جادوگر خطاب می کردند. شیوع این دیدگاه در میان خانواده و همشهریان عیسی، به برتری آن در زمان حیات وی منجرشد و بیش از هر نظر دیگری این نظر که عیسی شیطان است در بین مردم رواج پیدا کرد.

دیدگاه دیگر به یهودیان میانه رو تعلق دارد. آنها عیسای ناصری را نه مسیح و روح خدا بلکه اعجوبه ای در زمینهٔ معنوی و باطنی می دانستند و او را دارای شخصیتی استثنایی و فوق العاده می پنداشتند اما جنبهٔ الوهیت او را منکر بودند. یکی از مهمترین دلایلی که آنها ارائه می دهند این است که عیسی هرگز نگفت که مسیح است یا دارای جنبهٔ الوهی است و حتی در پاسخ به سوالاتی که مستقیماً در این باره بود آن را تأیید نکرد. در حالیکه پیامبران بزرگ به صراحت مأموریت خود را اعلام می کردند. حرفها و کارهای عیسی مملو از ابهام، رازورزی، استعاره و چند پهلویی بوده است اما موسی بعنوان پیامبر بزرگ خدا و الگویی برای شناسایی پیامبران بزرگ، با صراحت و شفافیت عمل کرده است. طبق این نظریه، عیسی، مسیح نبوده است بلکه این حواریون و در رأس آنها پترس و پولس بوده اند که او را بعنوان مسیح به مردم جهان معرفی کرده اند. حتی تا سالها بعد از مرگ او، از او با عنوان عیسای ناصری یاد شده است و نه مسیح؛ بنابراین مسیح بودن عیسی و معجزات او داستانی است که توسط حواریون ساخته شده است.

یکی از فرقه های یهودی این نظر را دربارهٔ عیسای ناصری مطرح کرده است که عیسی توطئه ای برعلیه دین یهود بوده است. توطئه ای که توسط خردمندان امپراطوری رم طراحی و توسط شخص عیسی به اجرا درآمده است.

دیدگاه های دیگری که در کتب مختلف در بارهٔ عیسای ناصری مطرح شده است

عیسی فردی قدرت طلب و به دنبال سلطنت و پادشاهی بود. به همین دلیل در همهٔ سخنان او از پادشاهی خداوند که از طریق او حاصل می شود، حرفی وجود دارد.

عیسی بنیانگذار یک فرقهٔ یهودی اصلاح طلب بود که گرایش زیادی به تساهل و تسامح داشته است اما بعدها حواریون و در رأس آنها پولس این فرقهٔ جدید را به دین مسیحیت تبدیل می کند.

عیسی همان ایلیای نبی است که در حضور خدا بالا رفته بود و سپس پایین آمد و دوباره بالا رفت و در آخر زمان پایین می آید.

عیسی فردی بسیار زمینی تر از بقیه، فردی که چهار زن دارد و با چهار زنِ حواری خود ازدواج کرده است، تعداد زیادی خدمتگزار دارد، آنطور که خود در انجیل می گوید بیش از حد معمول و مورد انتظار می خورد و می آشامد. به دنبال رسیدن به مقام و قدرت بوده است و به همین دلیل برای انحصار طلبان یهود غیرقابل تحمل دیده می شود.

عیسی یک ساحر و جادوگر بود که از طریق سحر و جادو توانسته است مردم را افسون کند و دست به معجزات بزند.

حتی تهیهٔ فهرست و نظریات پراکنده، متنوع و مختلفی که در بارهٔ عیسای ناصری وجود دارد، زمان زیادی را می خواهد که از عهدهٔ این گفتار مختصر خارج است. فهرست کتب و مقالاتی که در این زمینه وجود دارد خودش بعنوان یک کتاب کامل قابل ارائه است که اینکار در چند مرکز پژوهشی در زمینهٔ ادیان انجام شده است.

عیسای ناصری در انجیل

انتظار می رود که دیدگاههایی که در انجیل دربارهٔ عیسای ناصری ارائه می شود یکدست و یکسان باشد اما در واقع چنین نیست و دین شناسان مسیحی همین نکته را یکی از اعتبارات و یکی از نشانه های درستی انجیل می دانند زیرا آن را علامتی مبنی بر عدم مطلق گرایی و جزم اندیشی تلقی می کنند.

شاید به همان اندازه ای که در فرقه های یهودی، اسلامی و ادیان دیگر، دیدگاههای مختلفی در بارهٔ عیسای ناصری وجود دارد، در انجیل نیز همین مقدار نظریه دربارهٔ کسیتی و چیستی عیسی، وجود دارد:

عیسی مسیح (مسح شدهٔ خداوند) و نجات دهنده. حامل و القاء کنندهٔ روح خدا. یگانه با خدا و روح خدا. همان ماشیح که در کتاب مقدس وعدهٔ ظهور او داده شده است. عیسی کلمه الله (کلمهٔ خدا) که پیش از آفرینش جهان هم بوده است و جهان از طریق او بوجود آمد.

عیسی پسر خدا و حاصل ازدواج میان مریم با روح خداوند.

عیسی پسر یوسف نجار؛ نطفه ای که قبل از ازدواج با یوسف نجار شکل گرفته است یا بعد از آن. با شجره نامه ای که به حضرت داود و ابراهیم و آدم ختم می شود.

عیسی، پسر انسان، هویت عجیبی که فرد را نهایتاً در جایگاه انسان کامل قرار می دهد.

عیسی، خودِ خداوند که بصورت انسان درآمده و در معرض تجربهٔ بشر قرار گرفته است.

عیسی موجودی کاملاً آسمانی و ماورایی.

عیسی موجودی کاملاً زمینی و خاکی.

عیسی فردی که ساختارهای خشک دین یهود را درهم می شکند و بزرگترین ضربهٔ خود را با اصرار بر اصل روح خدا بر دین یهود وارد می سازد.

عیسی عصارهٔ انبیاء پیشین و مرحلهٔ جهش یافتهٔ آنان.

عیسی یک انسان – خدا یا خدا – انسان، انسانی که به خدا مبدل شده یا خدایی که تا مرحلهٔ انسان بودن پایین آمده است.

در انجیل به تعداد حواریونی که مکتوبات آنها در انجیل وجود دارد ما با چهره های مختلفی از عیسای ناصری روبرو هستیم اما وجوه مشترک دیدگاههای حواریون، مسیح بودن عیسای ناصری می باشد. همهٔ حواریون و کل انجیل در این واقعیت مشترکند که عیسی همان مسیحاست؛ حامل روح خدا و قادر به انتقال آن. همهٔ انجیل مؤید این واقعیت است که عیسی همان نجات دهنده است. کسی که کتب مقدس انبیاء پیشین به کرات دربارهٔ او سخن گفته است.

عیسای ناصری از دیدگاه شیعه

از دیدگاه شیعیان، عیسی همان مسیح است. پیامبر بزرگ خداوند که اکنون نیز زنده است. با اینحال عیسی مسیح یکی از یاران امام زمان (عج) محسوب شده است و در آخر زمان پشت سر او نماز می خواند. یکی از مهمترین تفاوتهای دیدگاه شیعه با سایر فرقه های اسلامی در همین موضوع مهدویت و نیز رابطهٔ امام زمان (عج) با عیسی مسیح می باشد.

عیسای ناصری از دیدگاه قرآن

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیا* فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیاً» ﴿مریم: ۱۶و ۱۷)

و در این کتاب از مریم یاد کن، آن گاه که از کسان خود، در مکانی شرقی به کناری شتافت. و در برابر آنان پرده‏ای بر خود گرفت. پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به [شکل‏] بشری خوش‏اندام بر او نمایان شد.

«إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللّهَ یبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الْدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ» ﴿آل عمران: ۴۵ ﴾

[یاد کن] هنگامی [را] که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمه ای از جانب خود، که نامش مسیح، عیسی بن مریم است مژده می دهد، در حالی که [او] در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.

«وَلَقَد أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیعِ الْأَوَّلِینَ * وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ» (حجر: ۱۰ و ۱۱)

و به یقین، پیش از تو [نیز] در گروه‏های پیشینیان [پیامبرانی‏] فرستادیم. * و هیچ پیامبری برایشان نیامد جز آنکه او را به مسخره می گرفتند.

«إِذْ قَالَ اللّهُ یاعِیسَی ابْنَ مَرْیمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیکَ وَعَلَی‏ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیراً بِإِذْنِی وَتُبْرِئ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی‏ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَینَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذَا إِلَّا سِحرٌ مُبِینٌ» (مائده ۱۱۰)

[یاد کن‏] هنگامی را که خدا فرمود: «ای عیسی پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آن گاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی‏] با مردم سخن گفتی و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آن گاه که به اذن من، از گِل، [چیزی‏] به شکل پرنده می‏ساختی، پس در آن می‏دمیدی، و به اذن من پرنده‏ای می‏شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می‏دادی و آن گاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون می‏آوردی و آن گاه که [آسیب‏] بنی اسرائیل را- هنگامی که برای آنان حجّتهای آشکار آورده بودی- از تو باز داشتم. پس کسانی از آنان که کافر شده بودند گفتند: این [ها چیزی‏] جز افسونی آشکار نیست.

«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یصِدُّونَ * وَقَالُوا ءَآلِهَتِنا خَیرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِبَنِی إِسْرَائِیلَ» (زخرف: ۵۷و ۵۹)

و هنگامی که [در مورد] پسر مریم مثالی آورده شد، بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض کردند]، * و گفتند: آیا معبودان ما بهترند یا او؟ آن [مثال] را جز از راه جدل برای تو نزدند، بلکه آنان مردمی جدل پیشه اند. *   [عیسی] جز بنده ای که بر وی منت نهاده و او را برای فرزندان اسرائیل سرمشق [و آیتی] گردانیده ایم نیست.

«وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یابَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُم مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ یأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَینَاتِ قَالُوا هذَا سِحرٌ مُبِینٌ» (صف:۶)

و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارتگرم. پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: این سحری آشکار است.

«کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیفَ کَانَ عِقَابٍ» (مومن: ۵)

پیش از اینان قوم نوح، و بعد از آنان دسته های مخالف [دیگر] به تکذیب پرداختند، و هر امتی آهنگ فرستاده خود را کردند تا او را بگیرند، و به [وسیله] باطل جدال نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند. پس آنان را فرو گرفتم، آیا چگونه بود کیفر من؟

«وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ» (ص: ۴)

و از اینکه هشداردهنده ای از خودشان برایشان آمده درشگفتند، و کافران می گویند: این، ساحری شیاد است.

«وَقَالُوا یا أَیهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» (حجر: ۶)

و گفتند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده است، به یقین تو دیوانه‏ای.

«إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یسْتَکْبِرُونَ * وَیقُولُونَ ءَإِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» (صافات: ۳۵ و ۳۶)

چرا که آنان بودند که وقتی به ایشان گفته می شد: خدایی جز خدای یگانه نیست، تکبر می ورزیدند! * و می گفتند: آیا ما برای شاعری دیوانه دست از خدایانمان برداریم؟!

«فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی‏ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ» (هود: ۲۷)

پس، سران قومش که کافر بودند، گفتند: :ما تو را جز بشری مثل خود نمی بینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگان ما، آن هم نسنجیده، نمی بینیم کسی تو را پیروی کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را دروغگو می دانیم

«... وَآتَینَا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَینَاتِ وَأَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ» ﴿مریم: ۸۷ ﴾

... و عیسی پسر مریم را معجزه های آشکار بخشیدیم، و او را با روح القدس تایید کردیم، پس چرا هر گاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کبر ورزیدید؟ گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید.

از دیدگاه قرآن عیسی بنده و خدمت گزار خداوند است. بنده ای که دارندهٔ روح القدس و برخوردار از آن است. قرآن عیسی را همان مسیح معرفی می کند اما هر گونه نظریهٔ افراطی مانند پسر خدا بودن یا تثلیث را باطل می شمارد. معجزاتی که در قرآن در بارهٔ عیسی مسیح ذکر می شود گاهی بزرگتر از معجزاتی است که در انجیل ذکر شده است. مانند درست کردن پرنده ای با گل و دمیدن در آن و به پرواز درآمدن پرنده. از دیدگاه قرآن، عیسی مسیح حاصل ازدواج مریم با روح خداست که در قالبی انسانی بر مریم ظاهر شده است. قرآن، عیسی مسیح را برکت جهانیان معرفی می کند و تصریح می کند که او زنده است و در حضور خداوند قرار دارد. از نظر قرآن، عیسی، روح الله (روح خدا) و کلمه الله است؛ و این یکی از عجیب ترین و اسرارآمیزترین مفاهیمی است که در قرآن وجود دارد. فردی که روح خدا و کلمت الله است.

حافظان مسیح

 

آخرین ویرایش در سه شنبه, 19 فروردين 1393 ساعت 09:40

نظر دهید

0