ایلیا «میم» کیست؟

  1. معرفی
  2. آموزگار بزرگ تفکر
  3. آثار توقیف شده

Ostad-Iliyaایلیا رام الله در میان پیروان خود و در نقاط مختلف دنیا به اسم‏های مختلفی شناخته شده است... ظاهر او شباهتی به افراد مذهبی ندارد و خود مؤکداً گفته است که مذهبی و متشرع نیست . وی در باره دین و مذهب آموزش نمی دهد و به سوالات شرعی نیز پاسخ نمی گوید اما با این وجود اکثر تعلیمات او در راستای احیاء معنویت الهی و معرفت باطنی است....

ادامه مطلب

 

Peyman Fattahi- Elia Ramollah 1علم تفکر زیرساخت اصلی دانایی و هوشمندی انسان است... درواقع می‏توان گفت که علم تفکر تکنولژی هوشمندی و روش‏های دانایی است و این موضوع تأثیرات بسیار تعیین‏ کننده و اساسی خود را در حل مسائل (جدای از مقوله اطلاعات) بجا می‏گذارد. از این دیدگاه، با تحلیل شخصیت معلم بزرگ، ایلیا «میم» به نتایج جالبی برمی‏خوریم که به نوعی می‏تواند نمایانگر ابعادی از این تکنولژی هوشمند باشد...

ادامه مطلب

 

 

تا سال 1386 حجم متون تعلیمی او به بیش از 4000 صفحه رسید که در قالب 40 عنوان کتاب گردآوری شده بود. به جز کتاب «جریان هدایت الهی» که حاوی مجموعه سخنرانیهای ایلیا «میم» در سن 23 سالگی است -و در سال 77 با تدوین یکی از شاگردان وی چاپ شد- کلیه کتب تعلیمی وی تحت توقیف دایره ادیان و مذاهب اطلاعات بوده و اجازه انتشار ندارند.فهرستی از مکتوبات تعلیمی استاد ایلیا «میم» که تا سن 33 سالگی از ایشان در دست است عبارتند از ...

ادامه مطلب

 

قصار روز

Category مقالات خواندن 5920 دفعه

تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم

بخشی از متن تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» برگرفته از سخنرانی های «ا. م. ر»

پیامی که رسول خدا محمد مصطفی(ص) بعد از قولوا لا اله الا الله تفلحوا به بشر رساند بسم الله الرحمن الرحیم است. این پیامی است که پیامبر اسلام و اسلام ناب محمدی (ص) بیش از هر چیز به آن شناخته می شود لکن این وجه اسلام از همه وجوه آن ناشناخته و مهجور مانده است. بدون شناخت بسم الله الرحمن الرحیم نه اسلام شناسی میسر است و نه قرآن شناسی و محمد شناسی (ص). بسم الله الرحمن الرحیم کلید است و بلکه شاه کلیدی است که همه قفلها به آن باز می شود و به آن درهای بسته گشوده می گردد...

اسلام دین محبت است. دین صلح و بخشش و پیوند است... این را جزء به جزء شریعت اسلام می گوید و بلکه فریاد می زند. بسم الله الرحمن الرحیم یکی از اجزاء بنیادی اسلام و قرآن است. اگر به همین یک جزء توجه کنید، همه اسلام را در آن خواهید یافت و تمام پیام قرآن را درک خواهید کرد. کتابی که تقریبا همه سوره هایش با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود خود به وضوح این پیام را می رساند و محتوا و جهت اصلی آن محبت و بخشندگی است. در یک مورد هم که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشده در جای دیگر آن را دو بارآورده است... چرا سوره های قرآن اینطور شروع می شود چرا با کلام دیگری آغاز نمی شود؟ دلیل تکرار پی درپی این آیه عاشقانه چیست؟ همین نشان می دهد خدایی که اسلام از آن می گوید پیش از هر چیز و بیش از هر چیز دیگر، مهربان و بخشنده است و چنین خدایی، از مؤمنان به خود، انتظار مهربانی و بخشودن دارد. تاکید قرآن و اسلام بیش از هر چیزآن است که ای مردم محبت را دریابید و مهربانی کنید و الاچرا همه پیام های خود را با عبارت به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز می کند. چرا جمله دیگری، آغاز کننده نیست. قرآن با جمله بنام خداوند انتقام گیرنده، بنام خداوند متکبر، و بنام خداوند عادل شروع نشده پس خدایی که در دل آیات قرآن نهفته است در اول و آخر مهربان و بخشنده است و اگر هم صفت دیگری دارد این ویژگی او حالتی از محبت بی پایان اش. خداوند عادل است اما بخشش خود را ر عدالت خویش برتری می دهد، حسابگر است اما داوری و حسابگری او تحت الشعاع بخشش لایزال اوست...

اما رحمن و رحیم به این معنا نیست که خداوند مجازات نمی کند. وقتی پدر و مادری فرزند خود را دوست دارند، این محبت را همیشه به یک شیوه به او نشان نمی دهند. گاهی به او مستقیم محبت می کنند. مستقیما به او هدیه می دهند اما گاهی لازم است این مهربانی شکل دیگری به خود بگیرد. وقتی والدین می بینند که فرزندشان در معرض خطر قرار دارد، اگر این فرزند با نرمی و مهربانی متوجه شد که تبعیت می کند و از خطر خلاصی می یابد اما اگر گوش نکرد، بخاطر خودش، بخاطر محبتی که والدین به او دارند با سیاست و اگر نشد، با قدرت با او رفتار می کنند اما این قدرت خشونت نیست. این عین محبت است. این اجبار ظاهری، باطنی جز توجه و دلسوزی والدین ندارد. خشم و مجازات خدا هم شبیه همین است. عذابی که خداوند متوجه بنده خود می کند، تماما محبت و رحمت است. مثل طبیب بسیار مهربانی که می خواهد غدهٔ کشنده را از بدن بیمار خود بیرون بیاورد. او به جراحی متوسل می شود. اما این جراحی، این عذاب کشیدن و رنج بردن، چیزی جز محبت نیست. پس خدای قهار همان خدای رحمان است. قهر او همان مهر اوست. سیلی او نوازش های عاشقانه اوست. تلاش عاشق است برای نجات معشوق. برای بیدار کردن او و بیرون آوردن اش از خواب مرگ و غفلت. عدالت خدا هم عین مهر و رحمت اوست. پدر و مادری که فرزندان زیادی دارند، وقتی بخواهند همه فرزندان خود را محبت کنند یکی از وجوه این محبت آن است که اجازه ندهند آنها به یکدیگر آسیب رسانند، همدیگر را در خطر بیندازند و به حقوق هم تجاوز کنند. اینجاست که محبت، به شکل عدالت خود را آشکار می کند. خداوند عاشق، خداوند عادل می شود. این عدل عاملی است برای تحقق عشق و محبت خداوند، به همه مخلوقات خود...

پس عدلی که اساس آن محبت نباشد، از سنخ عدل الهی نیست. خشم و قهری که باطن آن رحمت و محبت نباشد، نه خدایی و نه برای خدا. خداخواهانه نیست. نفسانی و خودخواهانه است...

لااله الاهو، یگانگی خداوند، پیامی است که همه ادیان آسمانی بر آن تاکید داشته اند. لکن هر دینی پیام های اختصاصی خود را دارد. درست است که اولین فریاد قرآن، لا اله الاالله است اما این فریادی است که در ادیان و کتب نورانی دیگر هم، اگر تحریفات آنها را در نظر نگیریم وضوح دارد. پیام منحصر به فرد و اختصاصی اسلام بعد از لااله الاالله که پیام مشترک ادیان است، بسم الله الرحمن الرحیم است. و این به بشر می گوید اسلام دین رحمت است نه خشونت. اسلام آیین محبت است نه نفرت. خدایی که اسلام وصف اش می کند عاشق است. عاشق مخلوق خود است و او عاشق ترین است ارحم الراحمین است. و همجنس همجنس می طلبد. کسی که عاشق نیست این خدا را نمی فهمد. و بلکه از فهم و تجربه اش (که خود الله اکبر فهم ناپذیر است) بسیار دور است. کسی که عاشق نیست قرآن را نمی فهمد. منظور آیات را در نمی یابد. چون نخست می گوید بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی می گویی به نام خداوند بخشنده و مهربان نمی توانی با نفرت و بدی عمل کنی. اگر تو خدای مهربان را بپرستی، پس تو هم مهربانی. اگر الان بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر براستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشنده ای. چون انسان شبیه همانی می شود که آن را می پرستد و تسلیم اوست. اگر خدای تو رحمن و رحیم است و اگر تو واقعا چنین خدایی را می پرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت نمونه خروار است و قطره می تواند از آسمان خبر دهد. اگر تو مهربانی پس معلوم است که خدایی هم که تو می پرستی مهربان است و اگر عدالت داری، پس خدایی که تسلیم او هستی، عادل است و اگر صفت خداوند تو در تو نیست پس به واقع تو او را به خداوندی نپذیرفته ای و تو خود را در اختیار جز او قرار داده ای و جز او را شنیده ای...

برگرفته از نشریه تفکر متعالی شماره ۴- بهار ۱۳۸۵

 

نظر دهید

0